سلام سلام دلبرا

صدای بنده را از منزل خویش می شنویدوسط کلی اسباب و اثاثیه ای که باز نشدهروز پنجشنبه هرچی گشتم دنبال یخچال و گاز تو سمساری ها و فروشگاههای شهرمون بی فایده بود، دیگه عصرش با اجی پاشدیم اومدیم شهرمحل کارم اونجا هم کلی گشتیم بهم گفت نمیذارم دست دوم بخری باید نو بخری هرچند بری زیر بار قسطو. دیدم راست میگه، زنگ زدم به داداشم اونم همینو گفت ادرس داد بریم پیش دوستش، رفتیم اونجا یه دونه یخچال فریزر بدون برفک سینور سیلور پسندیدم دوتومن پیش گرفت،حدود چهاروخوردی شد که قسطی برداشتم یه گاز طرح فرم گرفتم ۵۰۰وخوردی که اوکیه، اینها خریدیم و پول کارگرشم دادم که حملش کنن خونه ولی کلید پیش تریون بود، بعد رفتیم پلاسکویی خدایی ۴تیکه جنس خریدیم شد ۵۰۰داغ کردم ،زنگ زدم تریون که بیاد کلیدو بده گفت نمیخواد خودم میام دنبالت پلاسکوهارو میارم خونت بالاسر کارگرها هم میمونم یخچال اینهارو بیارن خونه، گفتم نمیخواد دیگه اصرار کرد اجی گفت بابا قبول کن ما باید برگردیم، راستم میگفت مامان هرشب ماه صفر روزه داره باید برمیگشتیم، دیگه تریون اومد و پلاسکوها رو گرفت و من داشتم باهاش حرف میزدم اجی هم داخل فروشگاه بود که داشت یخچال تست میکرددیگه تریونم اومد بااجیم اشنا شد و ماهم به فروشنده معرفیش کردیم که اجیم اومد بیرون برگشت به تریون گفت پرسیدن ازتون بگید خواهرم متاهل، من فکم افتاده بود این اجی ما باز غیرتی شد واسه منبابا بذار منم حال کنم بخیل، تریون خندید گفت بابا بذار شوهر کنه ازشرش راحت شو گفت نه، من اینو به شماها شوهر نمیدم، تریون ضایع شد بعد خداحافظی کردیم و اومدیم ترمینال میگم چته تو؟ میگه یارو ازم پرسید خواهرت مجرده. قصد ازدواج نداره؟ گفتم نه نامزده، گفت خودم با اقا داداش صحبت میکنمگفتم بابا یارو مولتی میلیاردره بذار من حداقل باهاش دوست شم بدهکارم کلی قسط دارمگفت خفه بسه دیگه، هیچی تریون زنگ زد خواهرت چش بود یارو حرفی زده؟گفتم نه فقط جویای احوال تجرد من شده اینم زده برجکش،اومدیم تو راه خونه یارو زنگ زد گفت یخچال الان اومدن بردن و. گفتم ممنون ازشما و.

دیگه تااخر شب درگیر روضه شدیم و منم صبح وسایل جمع کردم غروب اومدیم وسایل اوردیم تو خونه جدید همینکه وسایل اوردن بالا برگشتن چون باید برمیگشتن کمک مادر و روضه، من موندم تنهایی یه خونه کثیف و داغون، سه ساعت فقط درگیر سرویسش بودم تا تونستم تمیزش کنم هنوزم به دلم نیست، بعدش موکتهارو جمع کردم دیدم اوه اوه داغون از کثافت، تازه لوله فاضلاب ظرفشویی هم گرفته بود کامل بازش کردم تمیزش کردم،کولری هم که تریون اورده بود نصب کرده بود اشتباه نصب شده بود وداغ داغ بود اون شبم هوا وحشتناگ گرم و شرجی بود همه ی این موارد برای اینکه من بگم گوه خوردم خونه نخواستم کافی بود ولی من پروتر ازاین حرفام همه کارارو اوکی کردم وسط اسبابها تو گرما خوابم، به تریونم گفتم صبح من نمیام کلی اصرار کرد قبول نکردم، گذشت صبح اول صبح بیدارم کرد تا ظهر منو واقعا تا تونست دونفر ثبت نام کنه⁦دیگه تا ظهر خونه رو شستم و خشک کردم و رفتم سرکار ساعت دوااینها بود تریون توان نداشت دیگه دلم براش سوخت، دیگه تا ۶سرکاربودم بعدش داداش اومد با تریون اومدیم خونه کولرو تعمیرکار اورد درستش کرد،تا ۹درگیر کولربودن داداش منو برد بازار من یکم خرید کردم برگشتم شام پختم بعد از ۴وعده گشنگی، یکم خوردم اخرشب داداش اومد کولرو تست کرد دذست بود شامم بهش دادم یکم پیشم نشست رفتم فداش بچسبم چقد مهربونه و ذوقم داره من اومدم ولی به رو خودش نمیاره، دیگه دیشب تو خنکی خوابیدم و صبحم پاشدم رفتم دفتر بااینکه روز شلوغی داشتم ولی خسته نشدم چون تنهاچیزی که بدنمو خسته میکنه فقط ماشین و جاده ست، الان هم وسط یه خونه خالی نشستم فرش ندارم مبل ندارم کارتن ها باز نشده تو اتاق خوابن حالم ندارم پاشم کاری کنم، میخوام موهامو کوتاه کنم الان خسته شدم ازشون، دستام داغون شدن ولی تنها خوبیش اینه کف خونه برق میزنه سرویس تمیزه بوی خوب میدهاز صاحبخونم بگم خانم خوب و ساده ای یکمم احساس میکنم زیادی سادست برام اب تسویه اورد، میگه نخرازبیرون بیا ازفر گاز من غذا بپز نخر هروسیله من دارم تونخر اذیت نکن خودتو دخترشم بانمک و ۱۶سالش هست، الانم رفت برام ازسوپری خرید کرد اومد هوامو داره، میگه بینیتو عمل کردی؟میگم نه والا میگه چه خوبه، باز میگه تو خوشگلی شوهر کن مطابق میل وخواسته خودت اونی که توی رویاته گفتم باشه چشمچی بگم؟میگه چرا حلقه دستته حیفی نکن باخودت گفتم چشم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها