سلام،

خوب شکر خدا خونه اوکی شد تقریبا، همون خونه نقلی که صاحبخونه است یه خانم بیوه به همراه دخترش بود. یک شرط وشروط داشتن برا رفت و امد که من بهشون کمی حق دادم اولا منو نمیشناسن هنوز دوم اینکه مستاجر قبلی که یه خانم با شرایط من بوده خیلی اذیتشون کرده و صدای کل همسایه ها رو دراورده.

داداش تایید کرد که کوچه امن، چون بالاشهر هم هست جای خوبیه، اروم خلوت وبی صدا، داداش سومی یه حرف خوبی زد، برگشت به اقای املاکی که برادر همون خانم هم میشد گفتش: مگه یه خانم بیوه یا یه دختر مجرد حق حیات نداره؟ چرانباید یه خانم تنها زندگی کنه ولی انتخابش اینه؟ من الان میخوام این فرصت رو به خواهرم بدم که مطابق میل خودش زندگی کنه به جایی که توی پایتخت باشه ودور از ما ترجیح میدم نزدیکم باشه ولی مستقل باشه، خوشم اومد از حرفش تازه خانم صاحبخونه یکم نالید که تنهاست وگرنه زودتر تخلیه میکرد و. گفت کسی رو ندارم کمک کنه البته جلو داداشش گفت که اون درگیر مادر پیرمه ومن ازش انتظاری ندارم. داداشم برگشت بهش گفت همه با بی کسیم کس همه ما خداست بهترشما هم قوی تر باشید هرکسی از پس کار خودش برمیاد. بدی خونه اینه پنجره نداره ولی تادلت بخواد در داره:( از اتاق خواب به پله های پشت بوم، از اشپزخونه به پله های پشت بوم هر کدوم یک در، در اتاق خواب و در ورودی خونه هم در نظر بگیرید:))))) با درسرویس بهداشتی وحمام،یه درم به ساختمون صاحبخونه که کلا قرار برش دارن. یه خونه نقلی رو صدتا در باز کرده لامصب اما دریغ از یه پنجره معمارش فامیل دور بوده حتما:)))))

اگر کلید در پشت بوم رو بده یعنی در اشپزخونه و در اتاق خواب که به پشت بومه خوب میشه، زمستون من نور نیاز دارم عاشق نور خورشید خانمم توی زمستون، بعدم من هر ماه ملافه و رختخواب میشورم نیاز دارم به افتاب خو، بعدم گلدونامو چه کنم؟

با یه حساب سرانگشتی اگر خدابخواد میتونم خونه رو پر کنم یعنی لوازم ضروری رو بخرم. بقیه اش هم از دیوار. خرید گاز هم به وسایل اضافه شد:( میدونم یه ارزونش گیرم میاد.امیدم به خداست.

مدیر زنگ زد مشتاق بود برم دفترو نشونم بده، منم قبول کردم به همراه داداش رفتیم دفتر که انصافا سنگ تموم گذاشته بود و عالی بود، از شعبه اصلی هم خوشگلتر وتمیز تر بود.

اگر خدابخواد دیگه هفته اینده کار شروع میشه فکرکنم البته. چون تجهیزات کامل فقط کولرها مونده

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها