سلام خوبید دلبرا؟

اوووف امروزم تموم شد شکر

تریون دیشب زنگ زد که برنامه کلاساش بهم ریخته باید بره سرکلاس کارشم که یه شهر دیگه است، من چی میگفتم؟ ایقد عصبی بود گفت به فحش کشیدم همه رو منم گفتم خب من چه کنم؟ پاشو برو سرکارت.منم صبح پاشدم رفتم خیلی انرژی داشتم خیلی حالم خوب بود خیلیم انرژی گذاشتم پای مشتریا، بعد خانم م زنگید رییس گفته که یکی زنگ زده به نوستال،نوستال گفته کارات خودت انجام بده بعد کدت اومد بیا پیش من. مهندس ناراحت شده که چرااینو گفتی به دوستش و اینطوری راهنماییش کردی منم گفتم نه نوستال اصلا اینطوری نیست ایشون بد متوجه شده! گفتم والا من هیچ کس اینطوری راهنمایی نمیکنم گفت مطمینم دیگه اعصابم خیلی خراب شد ازاین فیدبک ایقد تلاش کن حرف بزن خسته شو درنهایت یکی بزنه برجکت. تریون زنگ زد گفت کلاسم تموم الان حرکت میکنم میام اومد دیگه من نا نداشتم مشتری اخری نشسته بود عصبی بودم شدید،گفت به خودت فشار نیار غلط کردن و.بعد گفت میدونی تو تنهایی نوستال بخدا کم میاری اینطوری، اینجا شهرستان من هرچی فکر میکنم کسی نیست در حد تو ، میدونی من به اقای ر حق میدم عاشقت باشه تو ادم اوکی هستی خیلی زیادی اوکی ای، گفتم بس کن جان مادرت چرت نگو خستم بجای این حرفا خونه رو ردیف کن من اسباب کشی کنم. بعد میگه یه چیزی بگم؟ میگم توکه یه ریز داری حرف میزنی، میگه حسین ازت ناراحته شدید میگه چرا خانم نوستال شمارشو به من نداده با شماره دفتر زنگ میزنه؟ گفتم والا من باهاش خیلی رفیقم خیلی بحثها جالبی باهم داریم رفیقیم اما اینکه با خط خودم بزنگم بهش نمیپسندم هرچند این پسر خیلی محجوبه و قابل اعتماد فقطم دنبال موفقیته و پوله.نه هیچ چیز دیگه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها